مستی صفا سفر به دل چسبید ، بی خدا حافظ رفتی از خونــه
منتظرت بودم و پر اشتها ، کج کردی راهت سوی میخونه
***
محرابِ دردم با صلاتم چشید ، قهرِ دلت رو قلـــبِ زارم سوار
بی تابی تو شکسته جامت کنون ، خسته نشد برگِ دلت از قمار
***
تنها برو تشنه لبی پای رود ، بگرد تو دشتِ سبزِ قربانــی
دلم نه خسته به تماشا نشست ، بیخود نگو یاورم زندانی
***
مزه نداره گردشت پای دشت ، عیدت گرفته از تو تنهایـــــی
شیک نپوشیده دلت در عزا ، شکسته نفسی کرده در جایی
***
یه حادثه در دلِ تو آشکار ، بلیطِ برگشتت شـــــــــــــــده روبراه
از من حیا کن به سفر رفتی تو ، با اینکه قلبم هدیه شد خوابگاه
***
وای از این دور زمونه و عشق ، بی مزه کرده یادبودِ نفـــــــــس
یه دل نه صد دل به فروش آمده ، به جای عشقِ ناب دمیده هوس
***
جاسم ثعلبی (حسّانی) 25/12/1391
:: برچسبها:
حادثه ,
:: بازدید از این مطلب : 1607
|
امتیاز مطلب : 4
|
تعداد امتیازدهندگان : 1
|
مجموع امتیاز : 1